به پرویزِ کیمیاوی»



ذکر

از تذکر می‌آمد، از تذ

و حرف به حرف،

تنِ مسافر را می‌فرسود.

    - بر لشکرِ برهنگان حرجی نیست

     که ما عمری در این بیابان

      یعقو‌ب‌وار زیسته‌ایم

     کلماتِ ما، مثلِ پوستِ تن‌مان

    زِبر و صحرایی‌اند-

ذکر از ذکور می‌آید وُ

به قامتِ علف راست می‌شود

در مناره‌ی بعد از ظهر.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها